سر مقاله اولین شماره روزنامه

اگر من به دیگران احترام می گذارم آنجوری باهاشون برخورد می کنم که انتظار دارم آن ها با من برخورد کنند . هرکسی خصایل خاص خودش را دارد و من باید وجود تفاوت های بین آنان درک کنم و بپذیرم . در رابطه با دیگران نباید آن ها را مسخره کنم و یا آن ها را خجل و شرمنده کنم مثلاً اگر یک نفر اشتباهی بدون این که عمدی باشد به من تنه بزند و من را به زمین بیاندازد سپس به عذر خواهی شروع کند نباید طوری برخورد کنم که طرف مقابل  خجالت زده شود و باید به همه اهمیت دهیم تا آن ها هم به ما اهمیت و احترام بگذارند . اگر کسی شروع کرد که حرف زدن نباید طوری برخورد کنم که این بار هم حوصله حرف های تو را ندارم یا این که تو همیشه چرت و پرت می گی . من فکر می کنم باید به همه ی انسان ها احترام گذاشت فقط به همین دلیل که انسانند .حالا ما هر چه شناخت بیشتری از افراد داشته باشیم و خصلت های بهتری در آن ها ببینیم میزان احترامان نیز افزایش می یابد .

اگر من دارای موقعیت اجتماعی بهتری باشم بیشتر بهم احترام می گذارند و این در واقع یعنی این که کسی که تحصیلات بالاتری را دارد یه خصلت هایی را دریافت می کند که در افراد که در تحصیلات پایین کمتر وجود دارد . البته این خیلی اوقات  درسته ، هرچه تحصیلات آدم بیشتر باشه درکش در خیلی مسائل با خاطر درسی که خونده و از مغزش کار بیشتری کشیده بیشتر می شود.  مغز آدم تنها چیزی است که هر چه بیشتر ازش کار بکشیم قوی تر می شود . یه سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا احترام گذاشتن دیگران به من خودآگاه یا ناخودآگاه به دلیل ترس از عوامل خارجی می باشد . من فکر می کنم احترامی که از سوی ترس باشد اصلاً ارزشی ندارد دیگه اسمش احترام نیست . احترام باید یک چیز درونی و عمیق باشد ولی متاسفانه خیلی ها هستند که فقط همین ترس باعث احترام گذاشتنشون به دیگران می شود و  وقتی ترس از بین می رود احترامشان نیز از بین می رود . اما از یک طرف هم خوشبختانه این ترس وجود دارد که اونها را وادار به احترام گذاشتن می کند .احترام توی جامعه باعث می شود اعتماد به نفس و عزت افراد افزایش پیدا کند . میزان محبت اونها به هم بیشتر می شود . از خشونت و درگیری ها جلوگیری میکند و باعث می شود  آدم منصفانه و عادلانه برخورد کند که در صورت احترام مردم به من درمقابل نیز من تمامی این موارد را در مواجهه با آن ها رعایت خواهم کرد .